با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

دست زدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

لمس کردن

فونتیک فارسی

dast zadan
فعل متعدی
to touch, to feel (with hands)

- او نزدیک شد؛ ولی از دست زدن به مار چندشش شد.

- He got close but funked touching the snake.

- هنگام دست زدن به توری داغ فر مراقب باشید.

- Be careful when touching the hot oven rack.
تغییر دادن

فونتیک فارسی

dast zadan
فعل متعدی
to change (the content of), to manipulate, to tamper

- قبل‌از ارسال باید دست به محتوای سند می‌زدم.

- I had to change the content of the document before submitting it.

- ویراستار مجبور شد محتوای مقاله را دست بزند تا جذاب‌تر شود.

- The editor had to tamper the content of the article to make it more engaging.
تشویق کردن، کف زدن

فونتیک فارسی

dast zadan
فعل متعدی
to clap, to applaud, to plaudit

- صدای دست زدن او را از آن‌طرف اتاق می‌شنیدم.

- I could hear her clap from across the room.

- مردم شروع به دست زدن و تکان دادن پرچم‌ها کردند.

- People began to applaud and wave flags.
اقدام کردن برای کاری

فونتیک فارسی

dast zadan
فعل متعدی
to embark on, to resort, to take action

- آماده‌ی دست زدن به هر ماجرایی بودم.

- I was ready to embark upon any adventure.

- او به کار جوانمردانه‌ای دست زد.

- He resorts a bravely action.
جابه‌جا کردن

فونتیک فارسی

dast zadan
فعل متعدی
to move, to displace

- ساخت بزرگراه جدید باعث دست زدن به بسیاری از حیات‌وحش در این منطقه خواهد شد.

- The construction of the new highway will displace a lot of wildlife in the area.

- طرح دولت برای بهبود بخشیدن به محله باعث دست زدن به خانه‌های بسیاری از ساکنان کم‌درآمد خواهد شد.

- The government's plan to gentrify the neighborhood will displace many low-income residents house.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دست زدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دست زدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دست زدن

پیشنهاد بهبود معانی