فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دفتر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جزوه، کتابچه

فونتیک فارسی

daftar
اسم

notebook, volume, bureau, liber, dossier, pad, pamphlet, tablet, studio, book, register

دفتر حساب

an account book

یک ورق از دفتر کندم.

I tore a page from the notebook.

اتاق کار

فونتیک فارسی

daftar
اسم

office, workroom, bureau, secretariat

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

دفتر مرکزی

the central office

دفتر کار شهردار در ساختمان شهرداری است.

The mayor's office is in the city hall.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.

He ran afoul of the bureau chief and was fired.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دفتر

  1. مترادف:
    بیاض جریده جنگ رساله سفینه صحیفه کتاب مجموعه
  1. مترادف:
    کابینه

ارجاع به لغت دفتر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دفتر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دفتر

لغات نزدیک دفتر

پیشنهاد بهبود معانی