فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

زندانی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

محبوس

فونتیک فارسی

zendaani
اسم صفت

prisoner, imprisoned, convict, captive, jailbird, pent, inmate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

زندانی بالأخره سکوت خود را شکست.

The prisoner finally broke his silence.

زندانی از زندان گریخت.

The prisoner escaped from jail.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زندانی

  1. مترادف:
    اسیر بازداشت بندی توقیف حبس دربند شهربند گرفتار محبوس

ارجاع به لغت زندانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زندانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زندانی

لغات نزدیک زندانی

پیشنهاد بهبود معانی