prisoner, imprisoned, convict, captive, jailbird, pent, inmate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زندانی بالأخره سکوت خود را شکست.
The prisoner finally broke his silence.
زندانی از زندان گریخت.
The prisoner escaped from jail.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زندانی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زندانی