فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرحد به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

sarhad[d]

border, boundary, demarcation, demarkation, limit, circuit, pale

قدیمی bourn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرحد

  1. مترادف:
    ثغر حد کرانه مرز ناحیه
    متضاد:
    گرمسیر قشلاق
  1. مترادف:
    سردسیر ییلاق

ارجاع به لغت سرحد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرحد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرحد

لغات نزدیک سرحد

پیشنهاد بهبود معانی