تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- هجوم مردم برای سوار شدن در اتوبوس
- جیمز از سوار شدن در کالسکهی دوچرخ پدربزرگش لذت میبرد.
- متخصصین فنی سخت کار کردند تا تلویزیون جدید را روی دیوار سوار کنند.
- پایهی صندلی شکسته را نمیتوان بدون ابزار مناسب کنار هم سوار کرد.
- این شرکت بدونوقفه برای سوار شدن بر بازار کار کرد.
- دیکتاتور با ترس و ارعاب بهدنبال سوار شدن بر کشور بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سوار شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سوار شدن