politician, diplomat, statesman
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آن دو سیاستمدار سر قدرت با هم رقابت دارند.
The two politicians are vying for power.
سیاستمدار در اوج شهرت خود قرار داشت.
The politician was at the pinnacle of his fame.
این سیاستمدار مجبور به کنارهگیری شد.
The politician was forced to go out.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سیاستمدار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیاستمدار