good, niceness, goodness, kindness
آنچه به خیر و صلاح تو است انجام خواهم داد.
I will do what is best for you.
به صلاح شما خواهد بود که بروید
you would be well-advised to go
useful, expedient, fit, advantageous
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رئیسجمهور صلاح ندانست که در جلسه حضور یابد.
The president did not find it expedient to attend the meeting.
آن توصیه خیلی به صلاحم بود.
The advice was very useful to me.
prudent, wise, advisable
تو چه صلاح میدانی؟
What is your advice?
بهتر است (صلاح این است که) قبل از رفتن به آنها تلفن بزنیم.
It is advisable to call them on the phone before we go.
صلاح دانسته نشد که از او هم دعوت به عمل آید.
It was not deemed advisable to invite him also.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «صلاح» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صلاح