حقوق warrantor, guarantor, bail, bailsman, guarantee, sponsor, surety, security, safety, cosigner, bondsman, voucher
warrantor
guarantor
bail
bailsman
guarantee
sponsor
surety
security
safety
cosigner
bondsman
voucher
بدون ضامن ممکن است منعقد کردن قرارداد وام دشوار باشد.
Without a cosigner, it may be difficult to secure a loan.
بانک قبلاز تایید وام به یک ضامن نیاز دارد.
The bank requires a warrantor before approving the loan.
مکانیک clamp, pawl, cam, safety lock, ratchet, bolt, catch, tripper
clamp
pawl
cam
safety lock
ratchet
bolt
catch
tripper
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ضامن قطعات چوب را محکم کنار هم نگه میدارد.
The clamp holds the pieces of wood firmly together.
ضامن مانع از حرکت معکوس چرخدنده میشود.
The pawl prevents the gear from moving backward.
شکل درست و معیار «ضامن» است.
«ضامن» واژهای عربیتبار است که در فارسی نیز رایج است و به معنی کسی که ضمانت میکند، یا مسئول پرداخت یا انجام تعهدی بهجای دیگری میشود به کار میرود. همچنین در برخی ابزارها (مثل فندک یا اسلحه)، به بخش ایمنی آن نیز «ضامن» گفته میشود.
شکل «ظامن» نادرست است و در زبان فارسی معیار جایگاهی ندارد. استفاده از «ظ» در این واژه، ناشی از اشتباه در نوشتن یا ناآشنایی با ریشهی عربی کلمه است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ضامن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ضامن