bride
عروس تیرهبخت
an ill-fated bride
عروس و داماد
bride and groom
daughter-in-law
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عروس من خیلی مهربان است.
My daughter-in-law is very kind.
پسر و عروسش همراهش بودند.
With her were her son and daughter-in-law.
مجازی magnificent thing, splendid thing
پاریس، عروس شهرها
Paris, queen of cities
زندگی عروس زیباییست؛ حتی برای ستارهی دریایی.
Life is a beautiful magnificent thing, even to a jellyfish.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عروس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عروس