deposal, removal from office, deposition, dismissal, discharge, dethronement, ousting, removal
deposal
removal from office
deposition
dismissal
discharge
dethronement
ousting
removal
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عزل مدیرعامل، کارکنان شرکت را شوکه کرد.
The deposition of the CEO shocked the company's employees.
عزل او از آن شغل آسان صورت نگرفت.
His removal from that job did not take place easily.
هر دو واژه «عزل» و «ازل» در فارسی وجود دارند، اما معانی متفاوتی دارند و جایگزین یکدیگر نیستند.
«عَزل» به معنای برکناری، کنار گذاشتن یا خلع مقام است. مثلاً «عزل مدیر» یعنی برکنار کردن مدیر.
«اَزَل» به معنای ازلی، یعنی «ابتدا، از زمانهای بسیار دور» است و بیشتر در متون ادبی و فلسفی به کار میرود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عزل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عزل