علم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• بیرق، پرچم

• فونتیک فارسی

  alam

• اسم
  flag, standard, banner, pennant, ensign, pennon, streamer, colors
  • - علم کردن

  • - to raise a flag

  • - علم صلح

  • - peace flag

• دانش، فرهنگ

• فونتیک فارسی

  elm

• اسم
  science, pantology, body of knowledge, field of study
  • - شیمی علم مهمی است

  • - chemistry is an important science

  • - روانشناسی هم علم و هم هنر است.

  • - psychology is both a science and an art

  • - علم پزشکی

  • - medicine

  • - علم زیست‌شناسی

  • - biology

• دانش فردی، دانسته‌های فردی

• فونتیک فارسی

  elm

• اسم
  knowledge, learning, scholarship, letters, erudition
  • - علم او همه را تحت‌تأثیر قرار داد

  • - her learning impressed everyone

  • - (سعدی) علم چندانکه بیشتر دانی / چون عمل در تو نیست نادانی

  • - no matter how much knowledge you have/if you don't act on it, you're an ignoramus