آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴

    فرمانده به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / farmaande /

    commander, leader, chief, master, commandant, captain

    commander

    leader

    chief

    master

    commandant

    captain

    افسر، کسی که فرمان می‌دهد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    او با قاطعیت با فرمانده خود صحبت کرد.

    He spoke to his commander in a confident manner.

    فرمانده درخواست او را رد کرد.

    The commander denied his request.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد فرمانده

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    آمر
    متضاد:
    فرمانبر
    مترادف:
    امیر سالار سپهسالار سردار سرکرده سرلشکر

    سوال‌های رایج فرمانده

    فرمانده به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «فرمانده» در زبان انگلیسی به commander ترجمه می‌شود.

    «فرمانده» عنوانی است که به فردی با مسئولیت رهبری، هدایت و سازمان‌دهی در سطوح مختلف—به‌ویژه در زمینه‌های نظامی، امنیتی یا حتی ساختارهای مدیریتی و گروهی—اطلاق می‌شود. این واژه نماد اقتدار، نظم، تصمیم‌گیری قاطع و توانایی در هدایت دیگران به سوی هدفی مشخص است. در بسیاری از فرهنگ‌ها، فرمانده کسی است که علاوه‌بر برخورداری از اختیارات رسمی، دارای ویژگی‌های شخصیتی همچون شجاعت، عقلانیت، تجربه و احترام است.

    در حوزه‌ی نظامی، فرمانده مسئولیت هدایت گروهی از نیروهای مسلح را برعهده دارد؛ او کسی است که باید در لحظات حساس، تصمیم‌هایی سرنوشت‌ساز بگیرد و اعضای تحت فرمان خود را با اعتماد، انضباط و روحیه‌ی واحد به سمت پیروزی یا دفاع راهنمایی کند. سلسله‌مراتب نظامی به‌گونه‌ای طراحی شده که جایگاه فرمانده با بیشترین مسئولیت و بیشترین فشار همراه است، چرا که جان و سرنوشت دیگران در گرو تصمیمات اوست.

    اما مفهوم فرماندهی فراتر از میدان جنگ است. در سازمان‌ها، پروژه‌ها، یا حتی در جمع‌های کوچک‌تر، «فرمانده» می‌تواند کسی باشد که با درایت و توان مدیریت، امور را سامان می‌دهد، افراد را هماهنگ می‌کند، مسیر حرکت را مشخص می‌سازد و مسئولیت نتایج را می‌پذیرد. چنین فردی برای موفقیت نیازمند مهارت‌هایی همچون توان برقراری ارتباط، حل مسئله، تصمیم‌گیری سریع و شناخت درست از افراد و منابع است.

    در ادبیات و تاریخ، فرماندهان بزرگی تصویر شده‌اند که شخصیت‌شان الهام‌بخش نسل‌ها بوده است. آن‌ها نه‌تنها به خاطر پیروزی‌هایشان، بلکه به دلیل نوع نگاه، منش و وفاداری به اصولی والاتر مورد احترام بوده‌اند. فرماندهی در چنین سطحی، بیش از آنکه به قدرت ظاهری وابسته باشد، به رهبری اخلاقی و نفوذ معنوی مرتبط است.

    «فرمانده» واژه‌ای‌ست که بار معنایی سنگینی را با خود حمل می‌کند. واژه‌ای که مسئولیت، اقتدار، اعتماد و گاه فداکاری در آن نهفته است. کسی که فرمانده نامیده می‌شود، تنها راهبر نیست، بلکه تجسمی از تصمیم، تعهد و رهبری‌ست؛ چهره‌ای که در دل بحران‌ها می‌ایستد و در تاریکی‌ها، مسیر را برای دیگران روشن می‌سازد.

    ارجاع به لغت فرمانده

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «فرمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرمانده

    لغات نزدیک فرمانده

    • - فرماندار کل
    • - فرمانداری
    • - فرمانده
    • - فرمانده تیپ
    • - فرمانده صد نفر
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.