پزشکی midwife, obstetrician, accoucheuse
midwife
obstetrician
accoucheuse
در دهات هنوز از ماما استفاده میکنند.
In the villages they still use midwives.
ماما در طول بارداری سلامت مادر را زیر نظر داشت.
The obstetrician monitored the mother's health throughout the pregnancy.
mamma, mama, mommy, mammy
mamma
mama
mommy
mammy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به ماما زنگ زدم تا خبر خوب را به او بگویم.
I called mamma to share the good news.
نوزاد با خوشحالی به ماما لبخند زد.
The baby smiled at mommy happily.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ماما» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماما