آخرین به‌روزرسانی:

ماموریت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ma'mooriyyat /

duty, commission, mission, errand, order, assignment, posting, expedition, attachment

گسیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

ماموریت قهرمان این بود که دنیا را از شرارت برهاند و صلح و عدالت را بازگرداند.

The hero's mission was to rid the world of villainy and restore peace and justice.

ماموریت سازمان غیرانتفاعی

the mission of the non-profit organization

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماموریت

  1. مترادف:
    رسالت مسئولیت
  1. مترادف:
    نقش وظیفه
  1. مترادف:
    تصدی خدمت
  1. مترادف:
    عاملی عاملیت کارگزاری وکالت
  1. مترادف:
    کارمندی گماشتگی

ارجاع به لغت ماموریت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماموریت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماموریت

لغات نزدیک ماموریت

پیشنهاد بهبود معانی