با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

درگذشتن، فوت کردن

فونتیک فارسی

mordan
فعل لازم
to die, to expire, to pass away, to cease, to perish, to pass, to demise, to fade out, to go west, to be extinguished, to decease, to kick the bucket, to croak

- بشر برای مردن زاده شده است.

- Humans are born to die.

- او می‌ترسد قبل از اینکه به رویاهایش برسد، بمیرد.

- He is afraid to die without achieving his dreams.
رنج کشیدن، سختی کشیدن

فونتیک فارسی

mordan
فعل لازم
مجازی to suffer severely, to ache (for), to pine (away), to languish (for)

- برای او می‌میرم!

- I love her to death!

- گل‌های باغچه به خاطر کمبود آب مردند.

- The flowers in the garden languished due to the lack of water.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مردن

ارجاع به لغت مردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مردن

پیشنهاد بهبود معانی