to chaff, to deride, to jest, to mock, to rally, to scoff, to razz, to taunt, to make fun, to ridicule
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چون شعر دوست ندارم مرا مسخره کردند.
They chaffed me for not liking poetry.
او را بهدلیل اینکه از خود ترس نشان داد مسخره کردند.
They mocked him for showing fear.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مسخره کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسخره کردن