exercise, homework, practice, drill, drilling, training
exercise
homework
practice
drill
drilling
training
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سر به سرش نگذار؛ دارد مشق مینویسد!
Leave him alone, he is busy doing his homework!
مشق سربازان ساعت پنج بامداد آغاز میشد.
the soldiers' drill started at five A.M.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مشق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشق