امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مهارت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

استادی، چابکی

فونتیک فارسی

mahaarat
اسم
skill, dexterity, address, adeptness, expertness, adroitness, dexterousness, mastership, mastery, finesse, deftness, skillfulness, ambidexterity, prowess, professionalism, facility, art, attainment, touch, competence, technique, virtuosity, -ship, -manship

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- مهارت او مرا حیران کرد.

- His skill left me awe-struck.

- می‌تواند با مهارت زیادی گیتار بزند.

- She can pick a guitar with great skill.

- در حل مسئله‌ای مهارت به کار بردن

- to apply skill in solving a problem
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مهارت

  1. مترادف:
    احاطه استادی تبحر تردستی ترفند تسلط چالاکی چربدستی چستی حذاقت خبرگی زبردستی سررشته فراست ماهری چیره‌دستی کاردانی

ارجاع به لغت مهارت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مهارت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مهارت

لغات نزدیک مهارت

پیشنهاد بهبود معانی