آخرین به‌روزرسانی:

نافرمانی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سرکشی

فونتیک فارسی

naafarmaani
اسم

disobedience, defiance, insubordination, remissness, noncompliance, rebelliousness, waywardness, insurrection, insurgency, lawlessness

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

به‌دلیل نافرمانی تنبیه شد.

He was punished for his disobedience.

نافرمانی برایش خیلی گران تمام شد.

Disobedience proved to be very expensive for him.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

به‌دلیل نافرمانی از افسر مافوق خود زندانی شد.

He was jailed because of insubordination to his superior officer.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نافرمانی

  1. مترادف:
    تمرد سرپیچی سرکشی طغیان عصیان گردنکشی مخالفت یاغیگری
    متضاد:
    فرمانبرداری
  1. مترادف:
    اثم گناه معصیت

ارجاع به لغت نافرمانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نافرمانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نافرمانی

لغات نزدیک نافرمانی

پیشنهاد بهبود معانی