art, craftsmanship, artistry
احمد دربارهی هنر چیزی نمیداند.
Ahmad doesn't know much about art.
مسائل شخصی هنر او را دستخوش محدودیت کرد.
Personal problems constricted his art.
art, skill, ingenuity, adroitness, artifice, knack
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هنر دوستیابی
the art of making friends
اثر هنری
artwork
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «هنر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هنر