آخرین به‌روزرسانی:

هنر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعالیتی که جهت خلق آثار مبتنی بر برداشت‌های شخصی انجام می‌شود

فونتیک فارسی

honar
اسم

art, craftsmanship, artistry

احمد درباره‌ی هنر چیزی نمی‌داند.

Ahmad doesn't know much about art.

مسائل شخصی هنر او را دستخوش محدودیت کرد.

Personal problems constricted his art.

مهارت، صنعت، فن

فونتیک فارسی

honar
اسم

art, skill, ingenuity, adroitness, artifice, knack

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

هنر دوست‌یابی

the art of making friends

اثر هنری

artwork

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هنر

  1. مترادف:
    صناعت صنعت فن

ارجاع به لغت هنر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هنر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هنر

لغات نزدیک هنر

پیشنهاد بهبود معانی