فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

هوادار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

طرفدار

فونتیک فارسی

havaadaar
اسم

supporter, partisan, upholder, follower, advocate, booster, backer, protagonist, adherent

او یکی از هواداران پروپاقرص این خواننده است.

She is one of the diehard supporters of this singer.

سیاستمدار از هواداران وفادار خود تشکر کرد.

The politician thanked his loyal supporters.

دارای هوا

فونتیک فارسی

havaadaar
صفت

inflated, filled-with-air, windy, flatulent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

بادکنک هوادار

a filled-with-air balloon

لاستیک‌های هوادار

the filled-with-air tires

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هوادار

  1. مترادف:
    پارتی پیرو جانبدار حامی طرفدار محب هواخواه
    متضاد:
    مخالف

ارجاع به لغت هوادار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هوادار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هوادار

لغات نزدیک هوادار

پیشنهاد بهبود معانی