آخرین به‌روزرسانی:

پری به انگلیسی

توضیحات:

همچنین در حالت جمع معنای اول می‌توان از پری‌ها و پریان استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زن زیبا در افسانه

فونتیک فارسی

pari
اسم

faerie, faery, fay, fairy, pixie, pixy, hobgoblin, hob, nymph

پری و خون‌آشام

faerie and vampire

به کرشمه‌ای پری ...

with your ogle o, fairy ...

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بچه‌ها کشته‌مرده‌ی داستان‌های جن و پری هستند.

Children devour fairy tales.

نام زنانه

فونتیک فارسی

pari
اسم

Pari

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

پری با مهربانی به من لبخند زد.

Pari smiled at me amiably.

پری همه‌ی کشوهای میزتحریر را خالی کرد.

Pari emptied all of the bureau's drawers.

پر بودن

فونتیک فارسی

pori
اسم

fullness, completion, repletion, plentitude, satiety, sufficiency, saturation, entirety

پُری رودخانه بعداز باران منظره‌ای دیدنی بود.

The fullness of the river was a sight to behold after the rain.

پری دانش او بر همه در کنفرانس تأثیر گذاشت.

His plenitude of knowledge impressed everyone at the conference.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پری

  1. مترادف:
    امتلا انباشتگی ملاء
  1. مترادف:
    کثرت
  1. مترادف:
    اشباع سیری
  1. مترادف:
    فرشته ملک
    متضاد:
    عفریت عفریته
  1. مترادف:
    حور حوری

ارجاع به لغت پری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پری

لغات نزدیک پری

پیشنهاد بهبود معانی