police, policeman, policewoman, constable, cop, officer, bobby, fuzz
پلیس امنیت شهر را تضمین نمیکند.
The police does not guarantee the city's safety.
با وجود آنکه خیلی محتاط بود، بالأخره به چنگ پلیس افتاد.
Even though he was very cagey, he was finally caught by the police.
کلمهی «پلیس» در زبان انگلیسی به police ترجمه میشود.
پلیس نهادی دولتی و عمومی است که وظیفهی اصلی آن حفظ نظم و امنیت در جامعه، اجرای قوانین، پیشگیری از جرم و برخورد با مجرمان است. این نیرو معمولاً زیر نظر وزارت کشور یا نهادهای مشابه در هر کشور فعالیت میکند و از یگانها و بخشهای مختلفی تشکیل شده است، از جمله پلیس راهنمایی و رانندگی، پلیس آگاهی، پلیس مبارزه با مواد مخدر، پلیس فتا (جرایم اینترنتی) و دیگر شاخههای تخصصی.
پلیسها در زندگی روزمره نقش مهمی ایفا میکنند؛ آنها در مواقع اضطراری پاسخگو هستند، در صحنهی جرم حضور پیدا میکنند، گزارشها را بررسی مینمایند، افراد مظنون را بازداشت میکنند و در بسیاری از موارد به مردم برای حفظ امنیت شخصی و اجتماعیشان کمک میکنند. در بسیاری از جوامع، پلیس نماد قانون، نظم و پاسخگویی به بیعدالتیهاست و افراد جامعه به آنها برای برقراری امنیت و آرامش عمومی اتکا دارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پلیس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پلیس