غذا و آشپزی hors d'oeuvre, appetizer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با کمی پیشغذا شروع میکنم.
I'll start with some hors d'oeuvre.
منوی ازپیشتعیینشده شامل پیشغذا، غذای اصلی و دسر است.
The set menu includes an appetizer, main course, and dessert.
پیشخدمت یک سینی از پیشغذاهای لذیذ برای مهمانان آورد.
The waiter brought out a tray of delicious hors d'oeuvres for the guests.
یک قوطی کوچک خاویار بهعنوان پیشغذا سرو شد.
A small can of caviar was served as an hors d'oeuvre.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیشغذا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیشغذا