cripple, lame, maimed, game, paralyzed, limping, gimpy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پس از تصادف چلاق شد.
After the accident, he became a cripple.
سگ چلاق تقلا میکرد با سه پای باقیماندهاش راه برود.
The cripple dog struggled to walk on its three remaining legs.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چلاق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چلاق