آخرین به‌روزرسانی:

کاری به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

kaari

effective, mortal, active, efficient

آدم

hard-working

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

curry, curry powder

potent

مجازی deathblow

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کاری

  1. مترادف:
    کارگر
  1. مترادف:
    اثربخش موثر
  1. مترادف:
    زحمتکش
  1. مترادف:
    ساعی فعال کارآمد کارآ

ارجاع به لغت کاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کاری

لغات نزدیک کاری

پیشنهاد بهبود معانی