chubby, rotund, plump, pudgy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لپهای گرد و قلمبهی بچه بسیار سرخ بودند.
The chubby baby's cheeks were so rosy.
شکم گرد و قلمبهی زن باردار به وضوح پیدا بود.
The rotund belly of the pregnant woman was clearly visible.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گرد و قلمبه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گرد و قلمبه