to fart, to break wind
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او اجازه نداشت بگوزد یا پایش را روی میز بگذارد.
He wouldn't be allowed to fart or put his feet on the table.
سربازان در کمپ به راحتی میگوزند.
Some soldiers fart very easily and comfortably in the camp.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گوزیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوزیدن