هر دفعه، هر بار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They decided to read one book at a time to fully appreciate each story.
آنها تصمیم گرفتند که هر دفعه یک کتاب بخوانند تا هر داستان را کاملاً احساس کنند.
He can only focus on one task at a time to ensure quality work.
او میتواند هر بار تنها بر روی یک کار تمرکز کند تا از کیفیت کار مطمئن شود.
کمکم، بهتدریج، روزبهروز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «at a time» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/at-a-time