روزبهروز پیش رفتن، فعلاً به امروز فکر کردن، قدمبهقدم جلو رفتن، آیندهنگری نکردن (و در لحظه زندگی کردن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He learned to take it one day at a time instead of worrying about next month.
او یاد گرفت قدمبهقدم جلو برود بهجای اینکه نگران ماه آینده باشد.
Life can be overwhelming, but I try to take it one day at a time.
زندگی میتواند طاقتفرسا باشد، اما من سعی میکنم در لحظه زندگی کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «take it one day at a time» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/one-day-at-a-time