(تسبیح یا گردنبند یا هرچیزی که به صورت دانه باشد مثل عرق) مهره، دانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Beads of sweat trickled down his face.
دانههای عرق از گردنش سرازیر بود.
You don't have your beads on this evening.
امروز بعد از ظهر گردنبندت را نینداختی.
say (or tell or count) one's beads
با تسبیح دعا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beads» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beads