آخرین به‌روزرسانی:

Beads

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

(تسبیح یا گردنبند یا هرچیزی که به صورت دانه باشد مثل عرق) مهره، دانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Beads of sweat trickled down his face.

دانه‌های عرق از گردنش سرازیر بود.

You don't have your beads on this evening.

امروز بعد از ظهر گردنبندت را نینداختی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beads

  1. noun string of small, often round, objects
    Synonyms:
    necklace choker pearls pendant necklet rosary chaplet wampum

Idioms

say (or tell or count) one's beads

با تسبیح دعا کردن

ارجاع به لغت beads

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beads» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beads

لغات نزدیک beads

پیشنهاد بهبود معانی