آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ تیر ۱۴۰۳

    Begin

    bɪˈɡɪn bɪˈɡɪn

    گذشته‌ی ساده:

    began

    شکل سوم:

    begun

    سوم‌شخص مفرد:

    begins

    وجه وصفی حال:

    beginning

    معنی begin | جمله با begin

    verb - intransitive verb - transitive A1

    شروع کردن، آغاز کردن، آغاز نهادن، آغاز شدن، آغازیدن، شروع شدن

    The new day began with the sun rising over the horizon.

    روز جدید با طلوع خورشید از افق آغاز شد.

    The students had begun their research project.

    دانشجویان پروژه‌ی تحقیقاتی‌ خود را آغاز کرده بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They began laughing.

    آن‌ها شروع به خنده کردند.

    verb - intransitive verb - transitive A2

    به راه افتادن، کلید خوردن، کلید زدن، آغاز کردن (کاری)، شروع کردن (کاری)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I begin work at eight in the morning.

    ساعت هشت بامداد آغاز به کار می‌کنم.

    He began as an actor, then entered politics.

    او با هنرپیشگی شروع به کار کرد؛ سپس وارد سیاست شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They have begun building the foundation for the new house.

    شروع به ساختن پی برای خانه‌ی جدید کرده‌اند.

    verb - intransitive verb - transitive

    شروع (به صحبت) کردن

    I can't begin to describe her beauty.

    زیبایی او را نمی‌توانم وصف کنم. (نمی‌توانم از زیبایی او صحبت کنم.)

    The speaker began explaining the intricate details of the scientific theory.

    سخنران شروع به توضیح جزئیات پیچیده‌ی نظریه‌ی علمی کرد.

    verb - intransitive verb - transitive

    (در ابتدا) آغاز شدن، شروع شدن، پدیدار شدن، آمدن، ظاهر شدن

    My name begins with "m."

    نام من با میم شروع می‌شود.

    I didn't break it; it was broken to begin with.

    من آن را خراب نکردم؛ از اول خراب بود (ظاهر شد).

    verb - intransitive verb - transitive

    به وجود آمدن، رخ دادن، برآمدن، برپا کردن

    Let's begin brainstorming ideas for our project.

    بیایید ایده‌های هم‌فکری برای پروژه‌ی خود را به وجود آوریم.

    The race began with a loud gunshot.

    مسابقه با صدای بلند تیراندازی برپا شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد begin

    1. verb start
      Synonyms:
      start initiate open launch introduce establish found create make cause produce originate induce effect generate motivate drive instigate trigger occasion impel lead set in motion get going go ahead set about undertake go into enter on enter upon plunge into embark on inaugurate institute activate prepare set up give impulse do make active bring about bring to pass give birth lay foundation for actualize break the ice break ground eventuate
      Antonyms:
      end finish complete conclude consummate
    1. verb come into being; become functional
      Synonyms:
      happen appear arise start emerge occur originate spring enter be born result from derive from stem from grow out of proceed from come into existence come forth rise issue forth emanate sprout germinate kick off get going take off dawn crop up send off set bud come out sail get under way make tick get show on road
      Antonyms:
      end die

    Collocations

    to begin with

    1- اولاً، در آغاز 2- از پیش

    لغات هم‌خانواده begin

    • noun
      beginner, beginning
    • verb - transitive
      begin

    سوال‌های رایج begin

    گذشته‌ی ساده begin چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده begin در زبان انگلیسی began است.

    شکل سوم begin چی میشه؟

    شکل سوم begin در زبان انگلیسی begun است.

    وجه وصفی حال begin چی میشه؟

    وجه وصفی حال begin در زبان انگلیسی beginning است.

    سوم‌شخص مفرد begin چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد begin در زبان انگلیسی begins است.

    ارجاع به لغت begin

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «begin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/begin

    لغات نزدیک begin

    • - begging
    • - beghard
    • - begin
    • - beginner
    • - beginner's luck
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.