امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bereaved

bəˈriːvd bəˈriːvd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    bereaves
  • وجه وصفی حال:

    bereaving
  • صفت تفضیلی:

    more bereaved
  • صفت عالی:

    most bereaved

معنی

verb - transitive
داغدیده ،محروم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bereaved

  1. noun A person who has suffered the death of someone they loved
    Synonyms: bereaved person
  2. adjective Sorrowful through loss or deprivation
    Synonyms: bereft, grief-stricken, grieving, parentless, mourning, sorrowing

ارجاع به لغت bereaved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bereaved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bereaved

لغات نزدیک bereaved

پیشنهاد بهبود معانی