ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Botany

ˈbɑːt̬ni ˈbɒtəni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    گیاه‌شناسی، کتاب گیاه‌شناسی، گیاهان یک ناحیه، زندگی گیاهی یک ناحیه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد botany

  1. noun study of plants
    Synonyms: anatomy, cytology, dendrology, ecology, floristics, genetics, horticulture, morphology, natural history, paleo-botany, pathology, physiology, phytogeography, phytology, pomology, study of flora, study of vegetation, taxonomy

ارجاع به لغت botany

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «botany» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/botany

لغات نزدیک botany

پیشنهاد بهبود معانی