فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Call Girl

ˈkɒlˈɡɜːrl kɔːlɡɜːl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فاحشه‌ی تلفنی‌

The call girl arrived promptly at the designated location.

فاحشه‌ی تلفنی‌ بلافاصله به محل تعیین شده رسید.

The movie featured a call girl trying to escape her past.

این فیلم داستان فاحشه‌ی تلفنی‌ای است که سعی در فرار از گذشته‌ی خود دارد.

noun countable

کارگر جنسی (که برای همراهی در مهمانی یا مراسمی استخدام می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She met the call girl at a glamorous party in the city.

او در مهمانی پرزرق‌وبرق داخل شهر، با کارگر جنسی ملاقات کرد.

Alex was surprised to learn that she used to work as a call girl.

الکس از فهمیدن اینکه او قبلاً به‌عنوان کارگر جنسی کار می‌کرد تعجب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد call girl

  1. noun female prostitute
    Synonyms:
    prostitute whore hooker streetwalker harlot working girl lady of the evening hustler B-girl scarlet woman

ارجاع به لغت call girl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «call girl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/call-girl

لغات نزدیک call girl

پیشنهاد بهبود معانی