فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Whore

hɔːr hɔː

گذشته‌ی ساده:

whored

شکل سوم:

whored

سوم‌شخص مفرد:

whores

وجه وصفی حال:

whoring

شکل جمع:

whores

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فاحشه، کارگر جنسی، جنده، روسپی، کسو

The World International Whores' Day is celebrated on June 2 every year to advocate for the rights of sex workers.

روز جهانی کارگران جنسی در دوم ژوئن هر سال برای دفاع از حقوق کارگران جنسی جشن گرفته می‌شود.

The police arrested the whore for soliciting on the corner.

پلیس فاحشه را به جرم عرضه کردن خود و اغواگری در خیابان دستگیر کرد.

verb - intransitive

فاحشگی کردن، جندگی کردن، روسپی‌گری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She had to resort to whoring in order to support her drug addiction.

او مجبور شد برای تأمین هزینه‌های اعتیاد به مواد مخدر به فاحشگی کردن متوسل شود.

She decided to whore herself out for money after losing her job.

او پس از از دست دادن شغلش تصمیم گرفت برای پول روسپی‌گری کند.

noun countable

فاحشه‌باز، جنده‌باز (مرد)

It was rumored that the wealthy businessman had a secret life as a whore.

شایعه شده بود که تاجر ثروتمند زندگی مخفیانه‌ای به عنوان فردی فاحشه‌باز داشته است.

Despite his wife's disapproval, the man continued to act like a whore and have affairs with various women.

این مرد علی‌رغم مخالفت همسرش، همچنان جنده‌باز بود و با زنان مختلفی رابطه داشت.

verb - intransitive

فاحشه‌بازی کردن، جنده‌بازی کردن (مرد)

whoring and gambling

جنده‌بازی و قمار

He spent all his money last night whoring around the city.

او دیشب در اطراف شهر تمام پولش را صرف جنده‌بازی کرد.

verb - transitive

قدیمی فاحشه کردن، جنده کردن، به روسپی‌گری واداشتن

He was arrested for attempting to whore out an underage girl.

او به جرم اقدام به به روسپی‌گری واداشتن یک دختر زیر سن قانونی دستگیر شد.

The politician was accused of using his power to whore vulnerable young interns.

این سیاست‌مدار متهم شد که از قدرت خود برای فاحشه کردن کارآموزان جوان آسیب‌پذیر استفاده کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whore

  1. noun prostitute
    Synonyms:
    pro hooker slut hustler call girl escort streetwalker working girl harlot tramp fallen woman lady of the evening strumpet

Phrasal verbs

whore after

هرزگی کردن، دنبال کارهای شنیع رفتن

ارجاع به لغت whore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whore

لغات نزدیک whore

پیشنهاد بهبود معانی