(شکل خلاصهی cannot) نتوانستن
I can't wait for the weekend to arrive.
من نمیتوانم برای رسیدن آخرهفته صبر کنم.
He says he can't swim in deep water.
او میگوید که نمیتواند در آبهای عمیق شنا کند.
نمیخواهید که ...؟ (برای پیشنهاد دادن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Can't you try to enjoy the moment instead of worrying?
آیا نمیخواهید که بهجای نگرانی سعی کنید از لحظه لذت ببرید؟
Can't you call your friend to settle this misunderstanding?
نمیخواهید که با دوستتان تماس بگیرید تا این سوءتفاهم برطرف شود؟
دندان اسب پیشکشی را نباید شمرد، گدا حق انتخاب ندارد
i can't believe my eyes (or ears)
نمیتوانم آنچه را که میبینم (یا می شنوم) باور کنم
you can't have your cake and eat it too
نمیتونی همهچیز رو با هم داشته باشی (نمیشه هم خدا رو بخوای، هم خرما رو)
if you can't fight them, join them
اگر نمیتوانی از پس آنها بر بیایی، به آنها بپیوند.
one can't be in two places at once
(آدم نمیتواند در آن واحد در دو جا باشد) با یک دست نمیتوان دو هندوانه را بلند کرد
sometimes one can't see the wood for the trees
گهگاه درختها نمیگذارند آدم جنگل را ببیند
(you can't) teach an old dog new tricks
به آدم پیر یا کهنه کار نمیشود روش تازه آموخت
those who can, do; those who can't teach
آنان که میتوانند انجام میدهند و آنان که نمیتوانند (آن را) تدریس میکنند
what can't be cured must be endured
درد لاعلاج را باید تحمل کرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «can't» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cant-2