گذشتهی ساده:
caught up withشکل سوم:
caught up withسومشخص مفرد:
catches up withوجه وصفی حال:
catching up withدامنگیر شدن، گرفتار شدن، درگیر شدن، گریبانگیر شدن
Finally, his evil deeds caught up with him.
اعمال بد او بالاخره دامنگیرش شدند.
Her lies will catch up with him one day.
دروغهایش یک روز او را گرفتار خواهند کرد.
مجازات کردن، تنبیه کردن، مورد پیگرد قرار دادن، دستگیر کردن، به حساب کسی رسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police will eventually catch up with the criminal.
پلیس در نهایت جنایتکار را دستگیر خواهد کرد.
If you cheat on your taxes, the IRS will catch up with you sooner or later.
اگر در مالیات خود تقلب کنید، خدمات درآمد داخلی دیر یا زود به حساب شما خواهد رسید.
احوالپرسی کردن، جویای احوال شدن، از حال دیگران باخبر شدن، خبر گرفتن، صحبت کردن، تماس گرفتن
I need to catch up with my old friends from high school.
باید با دوستان قدیمی دبیرستانم تماس بگیرم.
I need to catch up with Sarah; I haven’t spoken to her in weeks.
باید از سارا یه احوالی بپرسم؛ هفتههاست که باهاش صحبتی نکردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «catch up with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catch-up-with