با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Caviar

ˈkæviɑːr ˈkæviɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    caviars

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: caviare

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خاویار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A small can of caviar was served as an appetizer.
- یک قوطی کوچک خاویار به‌عنوان پیش غذا سرو شد.
- I had a spoonful of caviare at the upscale restaurant.
- در آن رستوران مجلل و اعیانی یک قاشق خاویار خوردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caviar

  1. noun Salted roe of sturgeon or other large fish; usually served as an hors d'oeuvre
    Synonyms: delicacy, caviare, eggs, relish, anguille, roe

Idioms

  • caviar to the general

    چیزی که در نظر عموم مردم جلوه و اهمیت و جذابیت ندارد (ولی خبرگان قدر آن را می‌دانند)

ارجاع به لغت caviar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caviar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caviar

لغات نزدیک caviar

پیشنهاد بهبود معانی