عمل نظافت کردن، پاکسازی، زدایش، پاکیزهسازی
Before going to the party I needed a cleanup.
لازم بود قبل از رفتن به مهمانی خود را نظافت کنم.
the cleanup of the enemy machine-gun nests
پاکسازی (راندن دشمن از) آشیانههای مسلسل
(آمریکا - عامیانه) سود، درآمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cleanup» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cleanup