بهطور صمیمانه، بهگونهای دوستانه ولیکن رسمی
I told him, very firmly but cordially, we couldn't do it.
خیلی قاطعانه ولیکن دوستانه به او گفتم که نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.
"Hello," she said cordially.
او بهطور صمیمانه سلام کرد.
(بهطور مؤدبانه و از روی ادب) دعوت کردن کسی به جایی یا موافقت با موضوعی یا پرسیدن چیزی و غیره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You are cordially reminded not to smoke in your hotel room.
بهطور مؤدبانه به شما یادآوری میشود که در اتاق خود در هتل سیگار نکشید.
You are cordially invited to attend our annual wine-tasting evening.
بهطور مؤدبانه از شما دعوت میکنیم که در شب سالانهی مزهکردن شراب ما، حضور داشته باشید.
(حاکی از احساس تنفر و بیزاری) بهشدت
She hated Mr. Jefferson cordially.
او بهشدت از آقای جفرسون متنفر بود.
He was cordially detested for his brutality and injustice.
او بهشدت بهدلیلِ بیرحمی و بیعدالتی خود منفور بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cordially» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cordially