ترسناکی، وحشتناکی
The creepiness of the abandoned house sent chills down my spine.
ترسناکی خانهی متروکه باعث ایجاد لرز در ستون فقراتم شد.
The creepiness of the foggy landscape seemed out of a horror movie.
ترسناکی منظرهی مهآلود شبیه به فیلمی ترسناک به نظر میرسید.
چندش، نامناسب، ناخوشایند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His comments had an air of creepiness that was hard to ignore.
نظرات او نمای ناخوشایندی داشت که نادیده گرفتن آن سخت بود.
She could sense a creepiness in his tone that made her uncomfortable.
او میتوانست در لحن او احساس چندشی کند که او را ناراحت میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «creepiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/creepiness