چروکیده، چروک، پُرچینوچروک، چینخورده، چینبرداشته
brown crinkly paper
کاغذ چینخوردهی قهوهای
a crinkly green silk dress
لباس ابریشمی سبز پُرچینوچروک
(مو) مجعّد، فِردار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
crinkly hair
موهایِ فِردار
crinkly fair hair
موهای روشنِ مجعّد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crinkly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crinkly