چروکیده، چروک، پُرچینوچروک، چینخورده، چینبرداشته
brown crinkly paper
کاغذ چینخوردهی قهوهای
a crinkly green silk dress
لباس ابریشمی سبز پُرچینوچروک
(مو) مجعّد، فِردار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
crinkly hair
موهایِ فِردار
crinkly fair hair
موهای روشنِ مجعّد
کلمهی «crinkly» در زبان فارسی به «چروکیده»، «پرچینوچروک» یا «چروک» ترجمه میشود.
این واژه از ریشهی فعل crinkle گرفته شده است که به معنای «چین خوردن»، «موجدار شدن» یا «چروکیدن» است. هنگامی که چیزی را crinkly توصیف میکنیم، معمولاً به ظاهر یا بافتی اشاره داریم که ناصاف، موجدار یا پر از خطوط ریز است. این واژه نهتنها برای توصیف اشیای فیزیکی مانند پارچه یا کاغذ، بلکه برای توصیف عناصر طبیعی یا حتی ویژگیهای چهره نیز به کار میرود.
در توصیف ظاهری، crinkly اغلب برای اشاره به مو، پارچه یا مواد سبک استفاده میشود. برای مثال، «crinkly hair» به مویی گفته میشود که حالت طبیعیاش موجدار یا فرفری است، بیآنکه لزوماً آشفته به نظر برسد. همینطور، «crinkly fabric» به پارچهای اطلاق میشود که بافتی ناصاف یا چروک دارد و گاه این چروکها بخشی از طراحی آن هستند. در این کاربرد، واژهی crinkly بار منفی ندارد؛ بلکه گاهی نشانهی طبیعی بودن، لطافت یا اصالت بافت است.
در حوزهی طبیعت، واژهی crinkly برای توصیف برگها، گلبرگها یا سطوح طبیعی کاربرد فراوان دارد. برگهایی که لبههای موجدار یا سطحی ناصاف دارند، اغلب «crinkly leaves» نامیده میشوند. در این معنا، crinkly به ساختارهای زندهای اشاره دارد که با گذر زمان یا تحت تأثیر عوامل محیطی شکل گرفتهاند. این تعبیر در ادبیات توصیفی و شعر نیز دیده میشود؛ جایی که crinkly برگها یا آبها استعارهای از حرکت، گذر زمان یا ناپایداری زیبایی است.
در توصیف چهرهی انسان نیز این واژه کاربردی شاعرانه و صمیمی دارد. مثلاً وقتی گفته میشود «his crinkly eyes» یا «her crinkly smile»، منظور چشمانی است که هنگام خندیدن گوشههایشان پر از چینهای ریز میشود. این تعبیر اغلب برای نشان دادن گرما، مهربانی یا تجربهی سالهای زندگی به کار میرود. بنابراین، crinkly در این بافت معنایی عاطفی و انسانی پیدا میکند و از مرز توصیف ظاهری فراتر میرود.
از نظر آوایی، خود واژهی crinkly با صدای «k» و «r» در آغاز و تکرار هجای «-kly» در پایان، حس خشخش یا صدای چین خوردن را تداعی میکند. به همین دلیل، در ادبیات و توصیفهای شاعرانه، این واژه گاه نه فقط برای معنا، بلکه برای موسیقی کلام نیز انتخاب میشود. crinkly در زبان انگلیسی تصویری است از ظرافت و ناصافی در عین زیبایی؛ چیزی که کامل نیست اما طبیعی و زنده به نظر میرسد.
crinkly واژهای است که میان فیزیک و احساس پیوند برقرار میکند. میتواند از کاغذی قدیمی سخن بگوید که گوشههایش موج برداشته، از لبخندی صمیمی که چروکهای ظریفش نشانهی زندگی است، یا از برگهای پاییزی که زیر نور خورشید برق میزنند. crinkly یادآور این است که زیبایی، همیشه در صافی و بینقصی نیست، بلکه گاه در همین چینهای کوچک و نامنظم پنهان است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crinkly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crinkly