فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Curly

ˈkɜːrli ˈkɜːli

صفت تفضیلی:

curlier

صفت عالی:

curliest

معنی و نمونه‌جمله

adjective B1

مجعد، فرفری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

My grandson, Brian, has curly, yellow hair.

نوه‌ام برایان موی فرفری طلایی دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد curly

  1. adjective looping, forming ringlets
    Synonyms:
    curled wavy curling waved winding coiled looped spiralled crisp crimped crimpy frizzy fuzzy crinkly waving corkscrew convoluted wound crinkling frizzed kinky permed
    Antonyms:
    straight

Collocations

curly hair

موی مجعد، موی فر، موی فرفری

ارجاع به لغت curly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «curly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curly

لغات نزدیک curly

پیشنهاد بهبود معانی