فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crumby

ˈkrəmbi ˈkrəmbi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    crumbier
  • صفت عالی:

    crumbiest

معنی

  • adjective
    ( crummy =) مانند مغز نان، خمیری، اکبیری، نکبتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت crumby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crumby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crumby

لغات نزدیک crumby

پیشنهاد بهبود معانی