فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cuddly

ˈkʌdli ˈkʌdli

صفت تفضیلی:

more cuddly

صفت عالی:

most cuddly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بغل‌کردنی، بغلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

My nephew is such a cuddly baby.

برادرزاده‌ی من خیلی بچه‌ی بغل‌کردنی‌ای است.

This blanket is so soft and cuddly.

این پتو خیلی نرم و بغلی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuddly

  1. adjective huggable, embraceable
    Synonyms:
    soft lovable snuggly warm huggable cuddlesome kissable caressible embraceable plump
    Antonyms:
    disgusting despicable

ارجاع به لغت cuddly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuddly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cuddly

لغات نزدیک cuddly

پیشنهاد بهبود معانی