(در مورد چیزهای خستهکننده و ملالآور) بهطور همیشگی، دائماً، مکرراً، بهطور یکنواخت، (عامیانه) همیشهی خدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I worked with you day in, day out.
همیشهی خدا باهات کار میکردم.
They work tirelessly, day in, day out, to meet their goals.
آنها دائماً خستگیناپذیرانه کار میکنند تا به اهدافشان برسند.
I do the same things day in, day out.
همیشهی خدا همین کارا رو انجام میدم.
He studies diligently day in, day out, hoping to ace his exams.
به امید کسب موفقیت در امتحاناتش، او بهطوریکنواخت و با پشتکار مطالعه میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «day in, day out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/day-in-day-out