ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Def

def def
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    deffer
  • صفت عالی:

    deffest

توضیحات

def در معنای دوم مخفف لغت defendant است.

def در معنای سوم مخفف لغت defense است.

def در معنای چهارم مخفف لغت deferred است.

def در معنای پنجم مخفف لغت defined است.

def در معنای ششم مخفف لغت definition است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective slang
    خیلی خوب، عالی
    • - This pizza is def.
    • - این پیتزا خیلی خوبه.
    • - The party last night was def.
    • - مهمونی دیشب عالی بود.
  • adjective
    خوانده، مدعی‌علیه
    • - The def was found guilty.
    • - خوانده مجرم شناخته شد.
    • - The def's family showed support during the trial.
    • - خانواده‌ی مدعی‌علیه در طول دادگاه حمایت خود را نشان دادند.
  • abbreviation
    دفاع
    • - The team's def has been the key to their success this season.
    • - دفاع این تیم کلید موفقیت آن‌ها در این فصل بوده است.
    • - The coach praised the players for their strong def during the game.
    • - مربی از بازیکنان به دلیل دفاع قوی در طول بازی تمجید کرد.
  • abbreviation
    معوق، به‌تأخیرافتاده‌
    • - The def payment was scheduled for next month.
    • - پرداخت معوق برای ماه آتی برنامه‌ریزی شده بود.
    • - The def shipment of goods will arrive in two weeks.
    • - ارسال به‌تأخیرافتاده‌ی کالا تا دو هفته‌ی دیگر می‌رسد.
  • abbreviation
    معین، مشخص، تعریف‌شده، تعیین‌شده
    • - The artist's def style is recognizable in all of his paintings.
    • - سبک معین این هنرمند در تمام نقاشی‌های او قابل تشخیص است.
    • - The def rules of the game were explained to the participants before the competition.
    • - قوانین تعریف‌شده‌ی بازی قبل از مسابقه برای شرکت‌کنندگان توضیح داده شد.
  • abbreviation
    معنی، تعریف
    • - Can you provide the def of this scientific term for me?
    • - آیا می‌توانید معنی این اصطلاح علمی را برای من ارائه دهید؟
    • - The def of success can differ depending on one's goals and values.
    • - تعریف موفقیت بسته به اهداف و ارزش‌های فرد می‌تواند متفاوت باشد.
  • adverb slang
    قطعاً
    • - I def want to go to the concert with you.
    • - قطعاً می‌خوام باهات برم کنسرت.
    • - We should def grab some pizza for dinner.
    • - قطعاً برای شام باید پیتزا بخوریم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت def

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «def» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/def

لغات نزدیک def

پیشنهاد بهبود معانی