فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Defenestrate

ˌdiːˈfenɪstreɪt ˌdiːˈfenɪstreɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal

از پنجره بیرون انداختن

In a fit of rage, he threatened to defenestrate his computer.

او در حالت عصبانیت تهدید کرد که کامپیوترش را از پنجره بیرون خواهد انداخت.

He was so enraged that he wanted to defenestrate his computer out of frustration.

او آن‌قدر عصبانی بود که می‌خواست از سر ناامیدی رایانه‌ی خود را از پنجره‌ بیرون بیندازد.

verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی (کسی را) بیرون کردن، اخراج کردن (مخصوصاً یک رهبر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The board unanimously voted to defenestrate the CEO due to his failure to meet financial targets.

هیئت‌مدیره به اتفاق آرا مدیرعامل را به‌دلیل عدم‌دستیابی به اهداف مالی بیرون کرد.

The protesters demanded the government to defenestrate corrupt officials from their positions of power.

معترضان از دولت خواستند تا مقامات فاسد را از مقام‌های حکومتی‌شان اخراج کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت defenestrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defenestrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defenestrate

لغات نزدیک defenestrate

پیشنهاد بهبود معانی