فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fifth

fɪfθ fɪfθ

شکل جمع:

fifths

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb A2

پنجم، پنجمین، یک پنجم، یک قسمت از پنج قسمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the fifth year

سال پنجم

the fifth of September

پنجم سپتامبر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the fifth student in the class

پنجمین شاگرد کلاس

to divide the money into fifths

پول را به پنج بخش برابر تقسیم کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fifth

  1. adjective coming next after the fourth and just before the sixth in position
    Synonyms:
    5th fivefold quinary pentadic quintan pentavalent quinquennial quinquepartite quincuncial
  1. noun one part in five equal parts
    Synonyms:
    one-fifth twenty percent fifth part quinquesection decimalization pentastyle quinquennial

ارجاع به لغت fifth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fifth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fifth

لغات نزدیک fifth

پیشنهاد بهبود معانی